ح ذ ف

متن مرتبط با «اوهام» در سایت ح ذ ف نوشته شده است

اوهام

  • دلمان میخواهد بنشینیم و چند ساعتی زار بزنیم جوری ک ختم شود به یک آه سبکبال  ولی این روزها آه ها هم پایشان بست و دستشان بند است ک سبک نمیکنندت ک هر نفست سنگین و غمیگین و شرمگین است هیچ نسیمی پیغامی از رهایی ندارد  هی گرد و غبار مینشیند روی دل و نگاه و لبخندت دل نگاه لبخند   لبخند    لبخند چه واژه غریبی هی فرو میروی در باتلاق خودت  هی غرق میشوی و شب پیچکی آویخته بر گردنت و باز گمگشتگی و باز هزارتویی,اوهام ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها