دومین سالگرد عقدمون مصادف بود با استارت چاردستو پا حرکت کردن جانان:)
وحید ماموریت بود و کیکی ک سفارش داده بودم موند رو دستم و سورپرایزم مالید :)
بیست و هشتم رو مرخصی گرفت عصر رفتیم چن تا عکس گرفتیم تو باغ و شبم چن تا عکس سه نفری با کیکمون
امروز بیست و نهم دی
بیدار شدم خمیر درس کردم
گوشتارو گذاشتم یخشون باز شد ورقه ای خوردشون کردم و با سیر تفت دادم
قارچارو جداگونه تفت دادم
ساعت ۱:۴۵ وحید اومد با پنیر پیتزا و فلفل دلمه ای و س تا مرغ پاک شده
بقیه کارای پیتزارو وحید ردیف کرد و من مرغارو شستم و بسته بندی کردم
ی ساعت از دوره فرزند پروری گوش دادم
زیارت آل یاسین گوش دادم
جانانو بردم حموم
رفتیم خونه خاله وحید ۹ تا ۱۱ شب
برگشتنی آرد و شیر گرفتیم خمیر درس کردم فردا صب نون بپزم
بعد از مدتها این جمعرو باهمیم و مرد خونه ماموریت نمیره
اومدنی دوتا سیگار مور گرفتیم
جانانو خوابوندم
رفتیم تو اشپزخونه هود روشن در حیاط خلوت باز
غرق شدن تو دود سیگار و مزه کردن نسکافه های تلخمون
پلی شدن آهنگ دنیای حبیب و تقدیر شادمهر
مرور خاطرات بچگی
مرور آرزوهامون
تا الان ساعت ۳ نیمه شب
جانان چن بار بیدار شده و شیر خورده
مسواک زدم صورتمو شستم ابرسانمو زدم و دراز کشیدم
شب قشنگی بود امشب :)
+بادبادکایی ک با بابا درس کردیم :) چقد نقش بابا پررنگه تو خاطره های قشنگ بچگیم
+ نفس خیلی خیلی عمیق
ح ذ ف...برچسب : نویسنده : 6ghofle بازدید : 6